1. دانشمندان داده فقط آمارشناس نیستند، آنها باید بتوانند مردم را درک کنند
افزودن دستهای از دادههای ورودی و مشاهده اینکه آیا هر یک از آنها فیلدهای اطلاعات درستی در اختیار مدلهای تحت ناظری قرار میدهند که قرار است به پیشبینیکننده اتفاقات بپردازند یا مجموعهای خوب از اطلاعات که قرار است به عنوان فیدهای ورودی در اختیار مدلهای بدون ناظر قرار بگیرند کار سادهای است. هنگامی که میتوانیم مدل را به سطح "قابل قبول" برسانیم، اغلب نتایج را بر اساس رفتار و انگیزه افراد (به عنوان مثال مشتریان) تفسیر میکنیم. با این حال، مواقعی وجود دارد که ما مجبور میشویم از روانشناسی برای توضیح مدل خود بر مبنای مفهوم گذشتهنگر استفاده میکنیم.
ما دانشمندان داده هستیم، زیرا مهارتهای فنی لازم برای ساخت محصول یا پاسخ به سوالات تجاری با استفاده از دادهها را داریم، حتی اگر این دادهها ناقص و حاوی خطا باشد. با این حال، هنگامی که ما در حال تلاش برای پیشبینی نتیجهای هستیم که شامل رفتار و انگیزه افراد میشود باید بتوانیم بفهمیم چه عواملی میتواند بر تصمیمات مردم تأثیر باشند و پس از بهدست آوردن این شناخت به جمعآوری و آزمایش دادهها بپردازیم.
به عبارت دیگر، دانشمندان داده نباید فقط از دادهها هنگام ساخت یک محصول استفاده کنند، بلکه باید روانشناسی را نیز در نظر بگیرند تا چیزی واقعاً تاثیرگذار برای مشتریان ایجاد کنند. اینجا است که روانشناسی سازمانی به میدان وارد میشود، زیرا بینشهای زیادی در مورد ماهیت انسان در مورد کار، تصمیمگیری و انگیزه و ترس در اختیارش قرار میدهند.
روانشناسی سازمانی به دانشمندان دادهها درک بهتری از چگونگی و چرایی تصمیمگیری افراد یا رفتار آنها به شیوههای خاص ارایه میدهد که میتواند به دانشمندان داده کمک کند تا اطلاعاتی در اختیار مشتریان قرار دهند که تا محصولی منطبق با این اطلاعات پیادهسازی کنند.
2. مطالعه روانشناسی سازمانی شما را با مفاهیمی مانند شناخت اجتماعی و نظریه خودادراکی آشنا میکند که در همه صنایع کاربرد دارد
بهطور مثال، نظریه شناختی اجتماعی رابطه بین افراد، محیط و رفتار آنها را توضیح میدهد. بهطور معمول، این نظریه برای توسعه برنامههایی که مرتبط با مفاهیم اجتماعی و رفتاری افراد است استفاده میشود. برای دانشمندان داده، هنگام طراحی مدلی که قرار است تغییری در رفتار افراد به وجود آورد، درک خوب این نظریه تأثیر قابل توجهی بر روند کار خواهد داشت.
نظریه خودپنداره نمونه دیگری از یک اصطلاح رایج است که ریشه در روانشناسی سازمانی دارد. این نظریه بیان میکند که افراد تمایل دارند به جای مشاهدات عنی بر مبنای افکار یا احساسات خود استنباط کنند. این بدان معنا است که دانشمندان داده باید مجموعه دادهها را به دقت طراحی کنند تا دقیقترین اطلاعات را در مورد رفتار یا فعالیت کاربران بهدست آورند. علاوه بر این، جمعآوری دادهها در ارتباط با متغیرهای ادراکی میتواند بخش مهمی از این فرایند باشد.
3. مطالعه روانشناسی سازمانی به شما میآموزد که چگونه هنگام تجزیه و تحلیل دادهها درباره مفروضاتی و سو گیریهایی که دارید آگاه باشید
این مفاهیم روانشناسی سازمانی به دانشمندان داده کمک میکند تا نحوه تفکر و تصمیمگیری مردم را درک کنند. به عنوان مثال، ما باید در مورد سوگیریهای شناختی که میتوانند پروژههای علم داده را به طرق بزرگ تحت تأثیر قرار دهند (و همه ما مستعد آن هستیم)، آگاه باشیم. به عنوان مثال، سوگیری تأیید مواقعی است که ما تمایل داریم به دنبال اطلاعاتی باشیم که پیشفرضهای ما را تأیید میکند و نقاط دادهای را که با آن پیشفرضها مطابقت ندارند نادیده میگیریم. من مطمئن هستم که ما از این سوگیری آگاه هستیم، اما کنترل آن دشوار است.
نوع دیگری از دادههای سوگیری که دانشمندان باید از آن آگاه باشند، سوگیری جانبی است. این امر زمانی اتفاق میافتد که نقاط داده تحت تأثیر دادههایی قرار میگیرند که قبلاً در فرایند تصمیمگیری به آنها توجه کرده بودیم (برای مثال، از چه دادههایی برای تجزیه و تحلیلها استفاده کردهایم). علاوه بر این، یک تفکر گروهی وجود دارد که وقتی همه با ایدهای موافق هستند و هیچکس در مورد آن انتقادی نمیاندیشد یا دیدگاههای متضادی را مطرح نمیکند پس آن تفکر درست است. همه دانشمندان داده باید از این سوگیریها و نحوه تأثیرگذاری آنها بر پروژههای علم داده آگاه باشند.
4. روانشناسان سازمانی موضوعاتی مانند سبکهای رهبری، پویایی گروه، انگیزه و حل تعارض را مطالعه میکنند. همه اینها برای هر دانشمند دادهای که به دنبال ایجاد تیمهای موفق یا رهبری دیگران است مهم است
ما به عنوان دانشمندان داده باید در مورد مبانی مرتبط با روانشناسی مجموعه دادهها اطلاعات کافی داشته باشیم تا بتوانیم با دادهها بهطور موثر کار کنیم. علاوه بر این، باید به خود و دیگران انگیزه دهیم تا همه آنچه را که لازم است انجام دهند تا در زمان مقرر و با بودجه مشخص شده کارها را انجام دهند. شما ممکن است یک رهبر تیم یا مدیر اجرایی باشید که یک تیم علم داده را رهبری میکند. بسیاری از نقشهای علم داده وجود دارد که نیاز به هدایت دیگران دارد. اگر در این نقش دانشمند داده هستید، درک مفاهیم اولیه روانشناسی به شما کمک میکند در رهبری و مدیریت تیم موفق باشید.
روانشناسی سازمانی موضوعاتی مانند سبکهای رهبری، پویایی گروه، انگیزه و حل تعارض را مورد بررسی قرار میدهد. همه اینها برای هر دانشمندی که به دنبال رهبری یک تیم است مهم است. هنگامی که اهداف کامل مشخص باشند، درک گزارشاتی که آماده میکنید را سادهتر میکنند و اعضا تیم اجازه میدهد به شکل کارآمدتری با شما در ارتباط باشند. بنابراین درک عمیقتر این مفاهیم مبتنی بر روانشناسی و استفاده از آنها برای کارهای روزانه میتواند بسیار مفیدتر و تجربه کاری رضایت بخشتری برای شما و تیم به همراه آورد.
امیدوارم این مقاله ایدههای جدیدی در مورد روانشناسی سازمانی و ارتباط آن با علم داده در اختیارتان قرار داده باشد. روانشناسی سازمانی یک حقیقت مهم در دنیای علم دادهها است که متاسفانه برخی دانشمندان داده نسبت به آن بی اطلاع هستند، اما یک حقیقت مسلم وجود دارد: هرچه دانش و دیدگاه ما به عنوان دانشمندان داده بیشتر باشد، کار ما بهتر خواهد شد. به همین دلیل است که در سازمانهای بزرگ هر دانشمند داده روانشناسی سازمانی را مطالعه میکند و سعی کند مدلها و کارهای خود را بر منطبق با این مفهوم انجام دهد.
به این مطلب چند ستاره میدهید؟(امتیاز: 4.5 - رای: 1)